نیکاننیکان، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

خاطرات نیکان از مردان نیک روزگار

8 ماهگی و اولین دندان

سلام سلام صد تا سلام من اومدم با دندونام ميخوام نشونتون بدم صاحب مرواريد منم يواش يواش و بيصدا شدم جزء كباب خورا ه و ر ااااا ااااا ااااا ااااا ااااا ااااا ااااا اولین دندون گل پسر در اومد   امروز صبح يعني در تاريخ(۲۰/1۰/۱۳۹۰)هنگامي كه داشتم به گلم با قاشق حريره  مي دادم  یه لحظه لثه اش توجهمو جلب کرد بله دیدم که یه مروارید کوچولو داره تو دهنش می درخشه. دوتا دندان پيشين ،پاييني پسرم در آمده بود. الهی بمیرم براش تازه  دلیل بیتابی های  چند روز پیششو می فهمم پسر گلم بابت دندانش خيلي كوچولو شدخدا كنه عزيزم وزنت دوبار...
22 دی 1390

7ماهگی

  در آغوشـت کـه مۓ گیــرم آنقــَــَدر آرام مۓ شوم کـ ِ فـَـراموش مۓ کنم بـایـ ـد نفس بکشم   ماهگیت مبارک فندقم سلام به همه       خدا رو شکر میکنم که مادر شوهر و پدر شوهر مهربونی دارم. البته دوست ندارم هیچوقت  از این واژه استفاده کنم.چون واقعا  اونا مثل مامان و بابای خودم هستن و همیشه مثل اونا دوسشون داشتم . همیشه پشتیبان و حامی من بودن و هیچ وقت احساس تنهایی نکردم. الانم که اومدم سر کار نیکان رو مثل بچه خودشون نگه میدارن و کار بسیار بزرگی که میکنن چون شیفت من صبح تا شب هست بابا علی نیکان جون رو بغل مامان عزت میاره سرکار تا نی...
9 آذر 1390

6ماهگی

  باراטּ براے ڪسے تڪرارے نمیشود هر وقت بیاید دوست داشتنے ست و تو هماטּ بارانے … نیکان ماهگیت مبارک فرشته من   هیچ وقت اینجوری به شمارش روزهای زندگیم فکر نکرده بودم...الان که روزهای با تو بودن و با تو زندگی کردن رو می شمارم گذران عمر برام نمایان تر می شه و شرمنده تر از این که این عمر عجب میگذره و من غافل. تا وقتی حادثه ای شیرین مثل حضور تو نبود ، برام گذر این روزها هم مهم نبود...  و حالا که هستی شیرینی این روزها رو برام ثبت می کنی... هر روز با روز قبل فرق می کنی، بزرگ تر می شی، کارهای با مزه تر انجام می دی ... بعد از اومدنت به جرات می تونم ...
13 آبان 1390

کارهای شیرین این روزهات

  بعضی از تصاویر هستند که تو زندگی ما آدمها هیچ وقت از ذهن پاک نمیشن ...منم توی ذهنم از این  تصاویر کم ندارم ...اما تصاویری که این روزها جلوی چشمهام رژه میرن شیرینن و خواستنی... یکی از این تصاویر مربوط به زمانیه که برای بار اول در آغوشم گذاشتنت و تنها خدا می دونه که چه حسی بود.. بارها سعی کردم برای بقیه توضیح بدم اما می دونم که نتونستم حس واقعیم رو منتقل کنم.... یاد اون صورت سرخ و نرم  که میوفتم قندی توی این دل آب می شه که شیرینیش رو تا قبل ازاین  نچشیده بودم... تصویر دیگه تصویر شیر خوردنهای شبانه ست....شبها میشی ماهی کوچیک اتاقمون...ماهیی که ب...
29 مهر 1390

5ماهگی

  به خدا...بهشت همین جا است.  همین خونه ای که عطر نفس های تو،گوشه به گوشه اش پراکنده شده... همین خونه ای که صدای خندیدنت و حس قشنگ بودنت رنگ زندگی داده به در و دیوارش...  تو  خوابی و من کنار  تختت  سجده  شکر  به جا  میارم و به  پهنای صورتم اشک می ریزم و     به وسعت مادر بودنم خدا رو شکر میکنم که تو هستی ... نفس میکشی...میخندی...زندگی می کنی............................ جان منی و جان تو را دوست دارم شادابی چشمان تو را دوست دارم  دنیای من در دست های کوچک توست دنیای تو، دست های تو را دوست دا...
6 مهر 1390

4 ماهگی

  بارالها، به خواب کودکم آرامش، به بيداری اش عافيت، به عشق اش ثبات، به مهرش تداوم، وبه عمرش بركت جاودان عطا كن، شكرانه اش بامن. هستی ام ارزانی یک لبخندت نیکان عزیزم ، بخند نازنینم از ابتدای بودن تا بینهایت  پسر گلم  ماهگیت مبارک بالاخره نیکان با ورود به ۴ ماهگی اولین غلتش رو زد اونم با کمک از رو تختی بالاخره دستش رو به یه جایی  گیر داد و چرخید این چند وقته خیلی داشت سعی میکرد هی تا نصفه میرفت و برمیگشت ...مبارکت باشه فندوقم.       .صبح ها هم که ماشالله انقدر سحرخیزی که باآغو آغو  گفتن ...
19 شهريور 1390

3ماهگی

خدای مهربان من ! تو از عمق تمنای من ! تو از عمق نیاز من آگاهی !...  ای بی کران مهربان...  عاجزانه و ملتمسانه از تو میخواهم همراه کودکم  باشی... در لحظه لحظه زندگی اش بهترین  ها را به او هدیه کنی تو را سپاس برای تمامی مهربانی ها و نعمتهایت ! تو را سپاس برای همه ی عشق و محبتت ای نازنین یگانه. بی نهایت سپاس خدای من ! من ..................! چشم براه لحظه ای هستم که تو را مثل همیشه سپاسی ژرف بگویم و بیش از پیش ایمان بیاورم که تنها دستان پر قدرت توست که هدایت میکند زندگی مرا ! منی که   تنها امیدم همیشه مهربانی تو بوده ! نیک...
16 مرداد 1390

2ماهگی

سلام به همه ا مروز واکسن دو ماهگی نیکان قشنگم رو زدیم چقدر شنیدن صدای گریه هات دردناک بود از وقتی اومدیم خونه هر بار که پاهای کوچیکت رو تکون میدی صورت زیبات پر از درد میشه وقلب من با هر گریه ات فشرده میشه دلم میخواد تمام دردای دنیا رو تحمل کنم ولی تو ذره ای درد نکشی.فقط زمانی آروم میشی که از شیره وجودم تغذیه میکنی. امیدوارم زود خوب بشی.آخه مامان طاقت دیدن گریه هات و دردت رو نداره . عزیز مادر بمیرم که از درد خواب رفتی.           ...
10 تير 1390

اتاق نیکان

ن یکان پسر گلم    وقتی میخواستم رنگ اتاقت رو انتخاب کنم خیلی فکر کردم اول گفتم آبی ،همه گفتن زیاد و کلیشه ایه بعد فکر کردم شاید سفید و مشکی کنم بازم دلم نیومد رنگ اتاق قشنگت رو سیاه کنم و در آخر عزیزم به حرف محققان گوش دادم چرا که:محققان می گویند : اگر به یک کودک رنگ آبی را و سپس رنگ های آبی روشن و تیره را نشان دهیم، نوزاد واکنش مشابهی داشته و زود خسته می شود اما اگر پس از رنگ آبی، رنگ سبز نشان داده شود، نوزاد سر خود را بالا می آورد و به این رنگ جدید خیره می شود. امیدوارم که خوشت بیاد عزیزم.   این تابلوی ز...
24 ارديبهشت 1390