نیکاننیکان، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

خاطرات نیکان از مردان نیک روزگار

بهار با ارديبهشت قشنگه

افسانه ای ترین ماه سال هم چند روزی میشه که به یاد و خاطره ها پیوسته و رسیدیم به ماه خوب بهار نارنج، فصل خوب تو. .. ماه آغازت...ماه تبسم من.. و هوا پر ميشود از ارديبهشت ... ارديبهشت عاشقانه با بوي بهار نارنجش... و من بوي تو را با تمام وجود حس ميكنم.. تولدت مبارررك بزرگمرد كوچك من از خاطرات و حرفهاي قشنگ و بامزت هر چي بگم بازم كم گفتم.. * با اون لحن مليحت ازم ميپرسي ساعت چنده؟؟ بعد ميگي ONE ?/يا TWO ??   *وقتي دعوات ميكنم و بغض گلوتو ميگيره مياي و  ازم ميپرسي دوسم نداري؟؟؟منم دلم كباب ميشه و ميگمم بله عزيزم.. خيليييييي..تو هم داد ميزني و ميگي پس بوسم كن بوس زوركي ...
18 ارديبهشت 1394

شیرین زبونیهای 3 سالگیت

دل مادرانه‌ام که نمی‌گذارد دعا کنم کاش تو دیرتر بزرگ شوی! دعا می‌کنم: کاش من زودتر شوم! کاش بجنبم! کاش لحظه لحظه‌‌ی بودنت را نفس بکشم و قاب بگیرم در خانه‌ی دلم...   این روزها که تو با زبان شيرينت شيرين زباني ميكني و دلبري.هوش از سر ما ميبري .گاهي متعجب ميشم كه اين جملاتو كجا ياد گرفتي؟؟؟و گاهي فكر ميكنم شايد به دليل عصر تكنولوژيه ..كودكي خودم كه  كه يادم مياد دختركي خجالتي و كم حرف بودم كه هميشه دنياي كودكيم عروسكام بودن و خودم.ولي از اين بابت خوشحالم كه پسري دارم كه مدام می‌پرسی و اسم همه چيز را یاد می‌گیری، پسركي كه با گفته هاش  لبخند رو لباي همه جاري ميكنه..من مانده‌ام ب...
26 شهريور 1393