روز مادر
تو بلوری،گل نازی،گل ناز،
خنده کن کودک من،
بنشین،مثل پروانه ی شاد،
بر گل دامن من،کودکم،
از تو جانم به تن است،
جایت آغوش من است.
پسر عزیزم انقدر در گیر تولدت شدم که یادم رفت از روزمرگیهای قشنگت بنویسم.
به سلامتی دومین دندانت هم درآمد. دو تا دندانهای بالاییت.
درست در تاریخ 91/02/05 ُیعنی درست ۱۳ روز مانده به ۱ سالگیت.
الان دیگه موش موش شدی.قربون این موشی بشم.جدیدا هم مامان جون عزت بهت یاد داده
موشی بشی . وقتی میگن نیکان موشی بشه صورتت رو در هم میکنی و
صدای موشی درمیاری.ای ی ی ی جاااااااااااااان اگه بدونی چقدر بانمک میشی.
اینم عکس موشی کوچولوی ما
امسال روز مادر با تولد نیکان جون تقریبایکی شدروز مادر ۲۳ اردیبهشت است. و من روز مادر رو به همه مامانهای گل مخصوصا مامان خودم و مادر شوهرم و خواهرمو همچنین زهرا (جاری عزیزم)که به زودی داره مامان میشه و مامانهای وبلاگی تبریک میگم واقعا هیچ کلمه ای نیست که بتونم با اون از مامان عزیزم تشکر کنم فقط میتونم بگم عاشقشم و دستهاش رو میبوسم.و از خدا ملتمسانه میخواهم سایه پر مهر مادرم را از سرم کم نکند.آمیییییییییین
بهار زندگی
مادر، تو شکوفاتر از بهار، نهالِ تنم را پر از شکوفه کردی و با بارانِ عاطفه های صمیمی، اندوه های قلبم را زدودی و مرهمی از ناز و نوازش بر زخم های زندگی ام نهادی. در «تابستان»های سختی با خنکای عشق و وفای خویش، مددکار مهربان مشکلاتم بودی تا در سایه سارِ آرامش بخش تو، من تمامی دردها و رنج ها را بدرود گویم. با وجود تو، یأس دری به رویم نگشود و زندگی رنگ «پائیز» ناامیدی را ندید. تو در «زمستانِ» مرارت های زندگی، چونان شمع سوختی تا نگذاری رنجش هیچ سختی ستون های تنم را بلرزاند. مادر، ای بهار زندگی، شادترین لبخندها و عمیق ترین سلام های ما، همراه با بهترین درودهای خداوندی، نثار بوستان دل آسمانی ات باد.
من عاشق این دو تا مامان مهربونم(مامان جون عزت و مامان جون نازنین)
انشالله در آینده من و نیکان