نیکاننیکان، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

خاطرات نیکان از مردان نیک روزگار

تاتی نباتی

1391/5/14 11:32
نویسنده : مامان مریم
474 بازدید
اشتراک گذاری
سلام        هورااااااااااااااابهار-بیست دات كام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar22.com

 

دستامو بگیر و تاتی تاتی کن پسر طلا

از سر و شونه ما بالا برو پایین بیا

 

تاتی تاتی کن و رو گلای قالی پا بذار

پاهای کوچیکت و روی چشای ما بذار

 

ولی یادت باشه که روی دلا پا نذاری

گلای دلنازک و زیر پاهات جا نذاری

 

تاتی تاتی کن فدای اون پاهای کوچولوت

فدای خنده هات و اون صورت عین هلو ت

 

تاتی تاتی کن نباتم،عسلم،شیرین زبون

قربون اون سر و پات قربون اوت قدمهات

میدونی انتطار چیه؟

 انتظار اینه که من هر روز و هر ساعت نگاهت میکردم و تو رویاهام میدیدم که داری راه میری با قدم های لرزان و بی دقت .


انتظار اینه که هر بار دستت رو میگرفتم و امتحان میکردم که میتونی تنهایی روی پاهای کوچیکت وایسی یا نه.


انتظار اینه که مدام رو پاهات تاتی تاتی میبردمت تا قوی بشی .


انتظار یعنی تمام روزهایی که دلم میخواست یه عکس ایستاده وسط اتاق ازت بگیرم بدون تکیه گاه و کمک !


ولی تمام این انتظار ها تمام شد... 

سرانجام به آرزویم رسیدم...بزرگترین آرزوی این روزهای من .

راه رفتی ،

و من زیباترین تابلوی نقاشی رو از اون صحنه قاب کردم توی دلم برای تمام روزهای پیش رو.

راه رفتی ،

و من بی اختیار اشک ریختم دامن دامن و به بالندگیت بالیدم .

راه رفتی ، 

و من شوق زده قلبم تندتر میزد از شمارش تعداد قدم هایی که هر بار بیشتر میشد.

و این روزها من مدام قدم هات رو میشمارم که بیشتر و بیشتر میشه هر روز .

و گام هایی که هر روز محکم تر و با اعتماد بنفس تر بالا میره و به زمین فرود میاد.

حس و حالم قابل وصف نیست . 

باید مادر بود و درک کرد این ثانیه های خدایی رو که به اوج میرسی و دلت میلرزه !

نيكان عزيزم دقيقا وقتي ۱ سال و ۳ ماهش شد تونست بدون افتادن چندين قدم برداره.شب که شد با  بابا حمید رفتیم کفش جیغ جیغی واسه آقا نیکان خریدیم .از پا کردنش خیلی ذوق کرده بود پاهاشو محکم به زمین میزد تا صدای کفشهاش بلندتر بشه.خیلی دوست داشتنی شده بودی کوچولوی من.

درست در تاريخ 91/05/16 ودقیق در همین تاریخ چهارمین دندان بالایی سمت راست نیکان در آمد.



       تو ای زیباتر از خورشید زیبا                     

         تو ای والاترین مهمان دنیا 

         بدان آغوش من باز است

                  شروع کن

                  یک قدم باتو ,

       تمام گامهای مانده اش با من 

 

پسر گلم اگه میدونستم که میخوای راه بیوفتی که کل خونه رو زیرو رو کنی و

همه چیز رو بهم بزنی شاید انقدرواسه راه افتادنت عجله نمیکردم.از شوخی

گذشته از وقتی راه افتادی از همه جا سر در میاری .مثل زبل خان شدی

(زبل خان یک شخصیت کارتونیه که چون هر لحظه یک جاییه بهش میگن :

(زبل خان اینجا زبل خان اونجا زبل خان همه جا)

الهی فدای این زبل خان بشم .

اینم چند نمونه از شیطنت های زیبای بچه گانه ات........

 برم ببینم این بالاها چه خبره

1

یکی منووووووو کمک کنه

2

دیگه چیزی به هدفم نمونده

 3

به به چه چیزهایی جون میده برای بازی کردن

 4

بگیر که اومد.

5

و خوشحال از خرابکاریهایم....

6

جدی جه کیفی داداااا

7

 

امان از دست این شیرینکاریهات .روزی چند بار فقط سنگریزه های ت شومینه را پخش زمین

میکنی و من هر بار با مکافات جمعشان میکنم.


 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)