اولین آرایشگاه
Barber & Beauty
گل نازم از وقتی که خودم یکبار کچلت کردم دیگه به آرایشگاه نرفتیم تا اینکه دیگه انقدر موهای نازت نامرتب شده بود که تصمیم گرفتیم بریم آرایشگاه.تا الانم که نبرده بودیمت دلیلش این بود که شما از غریبه ها خیلی میترسی چه برسه که بخوان بهت دست بزنند.بالاخره دلمون و زدیم به دریا و با بابا حمید در تاریخ 91/10/17 به اولین آرایشگاه زندگیت پا گذاشتی. به یک آرایشگاه تخصصی کودک رفتیم اولش از دیدن محیطی که پر از توپ و ماشینه ذوق کردی و شروع به ماشین سواری و توپ بازی کردی.ولی وقتی آقای آرایشگر خواست قیچی به موهات بزنه کولی بازی در اوردی که نگو نپرس.حتی من و بابایی که محکم گرفته بودیمت بازم حریفت نمیشدیم. خلاصه با چه جبری موهاتو کوتاه کردیم.ولی بعدش نگو نپرس:
نیکان نگو یه گل پسر ,یه نیکان مامانی ,خوشکلی و ناناسی .که بعد از دیدنت همه 100 تا بوست میکردند.
نیکان قبل از کوتاه کردن موهاش
نیکان در حال اصلاح کردن....
نیکان بعد از کوتاه کردن موهایش