نیکاننیکان، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

خاطرات نیکان از مردان نیک روزگار

معرفی کوچکترین سر آشپز دنیا...

1391/11/10 14:39
نویسنده : مامان مریم
503 بازدید
اشتراک گذاری

یه آشپز کوچولو توی خونه ی ماست که هر روز و هر لحظه در حال آشپزی کردنه...

شاید درآینده قراره بزرگترین رستوران های زنجیره ای ایران رو به اسم خودش بزنه یا شاید بتونه یه کارخونه ی تولید غذای آماده وعالی رو افتتاح کنه!

ویا شاید قراره به عنوان کوچکترین سرآشپز دنیا معروف بشه!! البته اگه همین جوری پیش بره....

خلاصه اینکه نیکان ما همیشه یه دونه ملاقه توی دستشه...همیشه ی همیشه...

ملاقه شده همدمش...بجای بازی کردن با اسباب بازیهاش اگه یه مایتابه پر از آب و یک ملاقه بدیم دستش ساعتها سرگرمه.. ...

وقتی میخوام آشپزی کنم میاد کنارم و جیغ میزنه که من رو بغل کن بعدشم اشاره به ملاغه که بده به دستم تا مراحل همزدن را اجرا کنه یعنی اولش باید هود گاز رو روشن کنم بعدش باید ملاقه بدست محتویات داخل ظرف را بهم بزنه و  بعد آخر سر باید ملاقه را کنار گاز تو جا قاشقی بگذاره..

خلاصه یک خاطره ای از این ملاقه بدست گرفتنش درست شد که نگو ....

یک روز از روزهایی که بابا شب داشت تو آشپز خانه چیزی درست میکرد آقا نیکان شروع کرد به بهانه گرفتنها که ملاقه بدست محتویات داخل ماهیتابه را بهم بزنه.از آنجایی که بابایی زیاد حوصله این کار و نداشت و اصرار داشت این کار خطرناکه ولی باز به اصرار مامان مریم این کار و انجام دادو آقا نیکان و بغل کرد تا نیکان به کارش ادامه بده ..نیکان هم همینطور سرگرم کاراش ملاقه رو داخل ماهیتابه میکرد و بعد میگذاشت تو جا قاشقی و هی تکرار....

که چشمتون روز بد نبینه یکدفعه در حین هم زدن آقا نیکان غفلت میکنه و ملاقه داغ و میچسبونه پشت دست بابایی.که یکدفعه بابایی از شدت عصبانیت فریاد میزنه و نیکان ومیگذاره زمین و از آنجایی که مامان مریم مقصر بود با مامانی بخاطر این موضوع دعوا میکنه....

خلاصه برات بگم آقا نیکان که ماا ز آن روز به بعد دیگه هیچ وقت این کار خطرناک را تکرارنکردیم .

 


 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان آرتین
11 بهمن 91 1:15
فدای تووووووووووووووووووووووووووووو خیلی بلاییی عسلم
مامان محمدرهام جون
18 بهمن 91 11:06
یه بشقاب از این غذای خوشمزه که پختی برای ما بفرست خاله جون
مامان محمدرهام جون
28 بهمن 91 10:52
مامان محمدرهام جون
29 بهمن 91 23:58
مامان محمدرهام جون
3 اسفند 91 14:26
چرا آپ نمکنی مامانی؟؟؟؟؟؟؟؟؟