دقایقم را با تو سپری میکنم..
نیکان بینظیرم، کوچولوی شیرینم،
امروز و هر روزت پر از نور و برکت خدا...
همين ديروز بود كه رفته كارتهاي آموزشي بن بن بن رو از كمدش برداشته و آورده به من نشون ميده ميگه
اين چييه ؟ و وقتي خودش جوابش رو داد واسه خودش دست زد و گفت:" آفـــــــرين همچنين منتظر
تشويق منم بود. از تعجب شاخ در آوردم و كلي ذوق كردم.
گل همیشه بهارم ، نیکانم ،هنوزم که هنوزه خجالتیه و از محیط شلوغ میترسه اونقدر که چند روز پیشتر
که عروسی رفته بودیم همین که وارد سالن شد شروع به گریه کرد و میگفت ددر و با انگشتش بیرون رو
اشاره میکرد منم از اول تا آخر هیچی از عروسی نفهمیدم و بیرون سالن وایساده بودم دیگه پاهام داشت
تو گوشت در می امد که از خیر عروسی گذشتیم و زنک زدیم بابا حمید بیاد دنبالمون ولی خداییش
حسابی کفری شده بودم.
عزیز دل مامان عاشق اون دستهای کوچولوتم وقتی صورت مامان رو نوازش میکنی، مامان عاشق اون خنده شیرینتم که تمام غم و غصه ها رو از یادم میبره، مامان عاشق اون نگاه معصومته که وقتی بغلت میکنم، خم میشی و با لبخند نگاهم میکنی. مامان عاشق اون دندونهای فسقلیته وقتی محکم گاز میگیری و داد من رو در میاری خودت لذت میبری. مامان عاشق د د و بابا گفتن و تقلید صداته وقتی سعی میکنی حرفهای ما رو تکرار کنی و آواز میخونی.مامان عاشق پسر عزیزشه و هر روز و هر لحظه خدا رو شکر میکنه که با وجودت تونستم طعم شیرین مادر شدن رو احساس کنم.
اینم یکسری از عکسهای نیکان جون با شرح حال.....
ایی چییییییییه؟
شبی که عروسی رو به مامان زهر کردی
اگه نیکان دختر بود
نیکان عاشق ژله است بنابراین بهش میگیم نیکان ژله ای از بس ژله دوست داره.
نیکان مرد کوچک جنگجوی ..
وقتشه به هیکلم برسم و عضله بسازم
اگه گفتید نیکان کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عروسکم تاب تاب عباسی...
نیکان در کنار مهمان عزیزمان سارینا جان..
و این هم حسن ختام تمامی عکسها.
بوی بهشت می دهد بوی تن نگار من طعم شراب می دهد لعل لب بهار من
در بر او نشسته ام مست نگاه مست او چهره او گواه دهد خالق من کنار من
دوست دارم بهترین من.