نیکاننیکان، تا این لحظه: 13 سال و 1 روز سن داره

خاطرات نیکان از مردان نیک روزگار

safari

من و ماماني و بابايي براي اولين بار رفتيم سافاري...كوير نوردي جاي همگي خالي بسيار بهمون خوش گذشت من حسابي ريگ بازي كردم و سوار بر ماشينهاي جيپ بلند  شديم و كلي هيجان را تجربه كرديم (92/12/02) .   اينم از عكسهاش:                           ...
7 اسفند 1392

پر مشغله

سلامي گرم تو اين هواي سرد زمستوني به نيكان پسر صبورم و تمامي دوستهاي خوبم كه تو اين مدتي كه نبودم با پيامهاي محبت آميزشون دلمون رو گرم ميگردند. تا حالا شده هم همسر باشی هم مادر یه پسر بچه تقریبا 3 ساله هم کارمند اونم از نوع شيفتي و هم دانشجو که تو فصل امتحاناتشه و هم خانم خانه ................. بالاخره امتحاناتم با تمام سختيهاش گذشت .تو فصل امتحاناتم بجز خودم همه به خصوص نيكان جان و باباحميد مهربون و مامان عزت خيلي اذيت شدند .چون هر روز بابا حميد نيكان رو از صبح ميبرد خونه مامان عزت و بعد از ظهرها هم ميبردش بيرون تا محيطي مناسب براي درس خوندن من مهيا كنه.واقعا جا داره از همكاري همسر مهربونم و صبوري پسر فهميده ام اينجا تشكر كن...
22 بهمن 1392

MERRY CHRISTMAS

  May the good times and treasures of the present become the golden memories of tomorrow, Wish you lots of love, joy and happiness , MERRY CHRISTMAS   اين عكس مربوط به 2 سالگيت هست اما چون مربوط به كريسمس و سال نو ميلادي است ميگذارم تو اين پست....           ...
18 دی 1392

روزهای خوب پاییزی

      پسر عزیزم نیکانم ..پاییز فصل کاشت است چیزهای خوب بکار،امید ،مهربانی ، دوستی، عشق، پاییز فصل عشق است، عشق بکار..   الان میفهمم که مادر یه پسر بچه بودن چقد سخته همیشه آرزوم بود که بچم شیطون باشه.....هرچند که به جای شیطون بودن بیشتر نق نقو شدی با اینحال بسیار  شادم از اینکه تورو دارم..تویی که همه زندگیمی تویی که ازوقتی بیدار میشی تااااااا آخر شب باید کنارم باشی تویی که یه لحظه منو نبینی کل خونه رو میگردی تا منو پیدام کنی و ...گاهی من قایم میشم تا قیافه نگران تورو وقتی که منو پیدا نمیکنی رو ببینم و غرق بوسه کنم  عاشق بازیهای دونفره ای هستم که خونمون رو غرق هیاهو...
22 آبان 1392