نیکاننیکان، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره

خاطرات نیکان از مردان نیک روزگار

اولین حمام

نیکان پسر عزیزم بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شدیم ،حدود 15 روز مهمون مامان جون بودیم. روز 3 تولدت مامان جون با بابا حمید بردنت آزمایش غربالگری،خدا را شکر نه تیرویید داشتی و نه زردی.فقط منتظر بودیم ناف کوچولوت بیوفته که خوشبختانه روز قبل از حمامت افتاد ، اونوقت عمه فاطمه نیکان جون رو برد حمام.  عزیزم آب تنی را خیلی دوست داشتی وقتی هم از حمام اومدی مثل فرشته ها خوابیدی.   ختنه سوران پسر گل مامان چون گفتیم تا کوچیکی و اذیت نشی 13 روز بعد از تولدت  من و مامان جون نازنین و بابا علی بردیمت پیش دکترموسوی بیوکی .الهی بمیره مادر واست وقتی صدای جیلیغ بیلیغت از اتاق بیرون اومد من و مامان جون طاقت شنید...
22 ارديبهشت 1390

تولد

           تو امدی با یه دنیا زیبایی تا زندگیمان را با رنگی از جنس عشق بیارایی و تو ای بهترینم با تمام وجود دوستت دارم. پسر عزیزم در تاریخ 18 اردیبهشت 90 در بیمارستان مرتاض در ساعت 12:45 توسط دکترارجمند چشمهای قشنگشو به دنیا باز کرد. وزنش3740 و قدش 55 سانتیمتر بود. در مورد انتخاب اسم خیلی فکر کردیم .اسمهای کاندید:پرهام و حسام بودند . که در دقیقه های آخر اسم زیبای نیکان که به معنای ابرار و خوبان هست  را برایت انتخاب کردیم.به این امید که شخصیتت هم به مانند اسمت نیک و شایسته باشد.    و تو پسر نیک سرشت و زیباروی م...
20 ارديبهشت 1390

تو همانی

      وَ إِن يَکَادُ الَّذِينَ کَفَرُوا لَيُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِينَ. .....   با آمدنت به زندگیمان معنا دادی ، تو یک مروارید پنهان در سینه ات را به ما دادی تا قلبمان با تو به وسعت یک دریای بی انتهای پر از عشق و محبت برسد با آمدنت به ما نفسی دوباره دادی تا در ساحل قلبمان، آرامش زندگیمان را مدیون امواج مهربان تو باشیم .                  با آمدنت غروب به آسمان غمگین دلمان لبخند زد و خورشید ام...
10 ارديبهشت 1390